
نگاهش را از زبان خودش بخوانید
شاعرانه، احمقانه و عاشقانه، دست نوشته هفدهم:
توضیح اضافه:شکایت نامه!

همیشه سرکش بودم. همیشه به شرایط موجود تن ندادم که هیچ، ایستادم در مسیر انعکاسشان! آینه شدم تا جنازه های متحرک شهر مرا بشکنند وقتی که چهرهء کریهشان را مردمک های حریص ِمن فیلتر نمی کردند! خواستم بگردم دنبال واژه هایی زیبا برای گفتن از درد! احساس کردم روسپی شده ام!
نه! این یک قصّهء عاشقانه نیست! عاشقانه است چون من عاشقم و در تمام این مدت عاشق بوده ام! اما این یک قصّهء عاشقانه نیست. می دانی اصلا چرا اینهمه می گویم؟ می گویم که تو بخوانی! حتی وقتی که در دلت می گویی: "باز این دختر لوس آمد". اما من وادارت می کنم به خواندنِ چیزهایی که نخوانده ای! نگذاشتند بگوییم که تو بخوانی! هی اسمش اینست: که تو یک زنِ قوی هستی که باید، باید چرخهای زمانه را له کنی! له کنی! تا بگویی که چقدر بی نیاز هستی!...نه! این بی نیازی نبود. بی نیازی یعنی من بدون هراس بگویم! بگویم که خسته ام! بگویم که اصلا هم قدرت من در نشان ندادن اشک هایم نبوده است! حیف که اشکهایم دیگر نمی آیند و گرنه آنقدر می گریستم تا بی نیاز شوم. بی نیازی یعنی من بتوانم بایستم، سرم را بالا بگیرم و از نیاز هایم بگویم.

کودک بودم، دایی ام مرا می برد کنار پستو می بوسید! بوسه؟ نمی دانم من برای حرکت لبهای او روی گونه های کودکانه ام و سعی اش برای بوسیدن لبهایم هیچ اسمی نیافتم! و دستانش...! اوائل فکر می کردم کاش بابا مرا می بوسید، آنهم نه کنار پستو! بعد ها وقتی مرا با چیزی مثل آلت جنسیِ مردانه آشنا کرد، همیشه از پستو ها و دایی ترسیدم! اصلا توضیح دادن این جزئیات چه دردی را دوا می کند! اما مگر مخفی کردنش برای18 سال دردی دوا کرد؟...هرگز نخواستم قربانی باشم! وقتی که مادرم تمام روانشناسانی را که می شناخت بسیج کرد تا من از نخوردن نمیرم و من از همه چیز گفتم غیر از حالت تهوعی که بعد از به دست گرفتن مردانگی حقیر دایی مرا از غذا خوردن باز می داشت، از همان روزها نمی خواستم قربانی باشم.
دایی سالهاست مرده است! من زنده ام و تمام سرکشی هایم از اینست که با خودم عهد کردم حتی با کسی که عاشقش هستم وقتی که نمی خواهم، نخوابم!

آخ!
چه کسی فکر می کرد، که یک روز خودم را بازی کنم! و تمام مدت سعی کنم آن را که بازی می کنم مینا نباشد، لیندا باشد.
می نا خانی

وی امروز علاوه بر شعر و رقص به هنر بازیگری نیز مشغول است
فیلم کوتاهی به کارگردانی رضا جعفری، زمان نمایش: نوامبر شهر آخن. بازیگران اصلی: مینا خانی(رقص و بازی) در نقش لیندا اشتفان هاینر در نقش کریستین از جمله کار های وی میباشد که در نوامبر در شهر آخن به نمایش گذاشته میشود.می نا در توصیف حس خویش بیان داشت که میخواهد لیندا باشد نه می نا! می نایی که همخوابگی را تجاوزی محکوم به ناخواستگی میکند .دختر بچه ای که یک شبه ناخواسته در مرزهای زنانگی به خون تجاوز نشست و همچنان در زندگی روزمره اش عریان به این جنون محکوم خشونت اعتراض میکند.

گزارشها وبعضا اخبار تجاوز جنسی که در محدوده خانه و خانواده رخ میدهد

جنایتی که مرزش تخریبش را پایانی نیست...
نگاهی ساده به برخی از این گزارشها روایت جنایاتی ست به نام آزارهای جنسی و تجاوزهای خانگی!!!
http://www.kar-online.com/wp/?p=16028 رویکرد فمینیستی به زمینه های خانوادگی تجاوز جنسی به محارم
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=38782 تجاوز جنسی پدر به دختر، زیر سایه ی دادگاه!
No comments:
Post a Comment