Saturday, September 10, 2011

واکنش کیهان به نامه سرگشاده وبلاگ نویسان



کیهان امضاء کنندگان نامه به شوراي مركزي مجمع روحانيون را "گروهک های ضد انقلاب " خواند و آنها را متواری دانست.



تحركات چندلايه اعضاي مركزيت مجمع روحانيون براي فاصله گذاري با فتنه سبز، نگراني و خشم شديد شماري از فعالان رسانه اي ضدانقلاب را موجب شد.
ارگان رسمي گروهك ملي- مذهبي، نامه اعتراضي تندي را به امضاي 38 وبلاگ نويس ضدانقلاب و خطاب به شوراي مركزي مجمع روحانيون منتشر كرد. اغلب امضاكنندگان نامه از كشور متواري هستند.
در نامه منتشره با اشاره به اظهارات خاتمي، موسوي خوئيني ها، ابطحي و... كه بوي شانه خالي كردن از مسئوليت فتنه سبز و تندروي هاي موسوي و كروبي را مي دهد، آمده است: در حصر خانگي و در غياب موسوي و كروبي انتظار آن بود كه پرچم بر زمين نماند اما نه تنها حركت مخالفان پشتيبان خود را از دست داده، بلكه سكوتي توام با رضايت نسبت به حصر اين بزرگواران، اهل سياست را دربر گرفته است.
اين نامه مي افزايد: با انتشار شايعه دستگيري موسوي و كروبي، انتظار از تشكل شما به عنوان حامي اين عزيزان، بسيار بيشتر از آني بود كه كرديد. انتظار آن بود كه اقدامي عملي از بزرگترين تشكل روحانيون اصلاح طلب ديده مي شد و اگر اميد به نتيجه اي براي اين اقدام نبود آيا نمي توانستيد با بست نشيني خواستار آزادي رهبران سبز باشيد؟ اما متاسفانه گذر ايام نشان داد كه اعتراض هاي هر از چند شما، از كنايه هايي آن هم در خلوت وب سايت هايتان فراتر نخواهد رفت. شايد برخي استدلال نمايند كه تشكل شما تحت فشار است و فرصت اعتراض سازمان يافته نداريد. اما صحبت هاي مناقشه آميز گاه و بي گاه دبيركل حزب متبوع از جمله طلب بخشش از نظام و سخنان ديگر اشخاص برجسته آن تشكل، از جمله موسوي خوئيني ها گمانه زني هاي اوليه در جدا بودن مسير تشكل شما از راهي كه آقايان موسوي و كروبي در برابر ملت گشودند را قوي تر كرده است. اين نگراني ها زماني رنگ جدي تري به خود مي گيرد كه آقاي موسوي خوئيني ها از رسميت نداشتن جنبش سبز سخن مي گويد؛ گويي براي شركت در انتخابات و در راستاي اجابت پيش شرط نظام درباره اعلام برائت از جنبش سبز، راه مناسب را در پاك كردن جنبش سبز ديده اند. و يا صحبت هايي در حمايت از رهبري ايراد كرده اند كه تماما با مواضع ثبت شده آقايان موسوي و كروبي در تناقض مي باشد. براي ما جاي عجب است كه چگونه وزير سابق كشور (موسوي لاري) مي تواند از اجراي قانون در دوره وزارت خود سخن بگويد؟ آيا انتخابات مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم، بر مبناي قانون برگزار شد؟
وابستگان به گروهك هاي التقاطي در ادامه نامه خود تصريح كرده اند: انتظار از اعضاي شما به عنوان افرادي كه داعيه اخلاق گرايي در سياست را داريد، آن است كه صادقانه برخورد كنيد. هيچ شخص و گروهي، موظف و مكلف به حمايت از جنبش سبز نيست. هيچ حزب و دسته اي را نمي توان با استفاده از زور، به شركت يا عدم شركت در انتخابات، مجبور كرد. اما اخلاقي تر آن است كه در چنين حالتي، از اعتبار خود و تشكل متبوع تان مايه بگذاريد و نه سران جنبش سبز.
نويسندگان متواري اين نامه مي افزايند: امضاكنندگان، ضمن اعتراض شديد به رويه تشكل متبوع شما در چند ماهه پس از بازداشت سران جنبش سبز، و موضع گيري هايي كه بيشتر بوي منفعت گرايي شخصي و حزبي دارد، تا مصلحت گرايي جمعي، از شما مي خواهند كاري نكنيد تا شايعاتي كه درباره خشنود بودن برخي از بازداشت موسوي و كروبي به گوش مي رسيد، درباره شما مصداق پيدا نمايد. اگر بنا به هر دليلي راه آينده خود را خارج از اسلوب هايي كه موسوي و كروبي ترسيم كرده اند، مي دانيد، از حساب جنبش سبز، خرج منفعت طلبي هاي گروهي خود ننماييد و به صراحت اعلام نماييد كه راه و حساب آن مجمع، سوا از راه موسوي و كروبي است.
عناصر همسو با گروهك نهضت آزادي در پايان اين نامه نوشته اند: بديهي است همگان به توان شما در همراهي آگاهي دارند، لذا انتظار از شما بسان انتظار از موسوي و كروبي در حضورهاي خياباني نيست- چرا كه آن زمان كه هنوز به وجود جنبش سبز اذعان داشتيد، همراهي نكرديد، اكنون كه گويا وجودش را نيز به رسميت نمي شناسيد، همراهي فيزيكي تان پيشكش- ولي انتظار از تشكل شما بيشتر از آن خواهد بود كه چند جمله دوپهلو در سايت هاي خود بگذاريد.
يادآور مي شود ميرحسين موسوي به تازگي در ديدار با فرزندان خود و در اظهاراتي- كه معطوف به تحرك كساني چون خاتمي و موسوي خوئيني ها براي بازگشت به عرصه انتخابات و فعاليت سياسي در كشور بود- اعلام كرده است «با توجه به تداوم وضع فعلي نمي توان اميدي به انتخابات و شركت در آن داشت». گفته مي شود موسوي به شدت از تنها ماندن در فضاي سياسي و انگشت نما شدن هراسان است.





Friday, September 9, 2011

می نایی سوخته در تجاوز خانگی فریاد عریان می نا هایی ست مکرر و محکوم به سکوت











حکایت تجاوزخانگی  به می نا خانی رقصنده و شاعری که مبارزات مدنی اش را آراسته به لطافت و زیبایی هنر میکند،عمق دردناک زخمی ست که کالبد ظریف و زنانه اش را هنوز به تلخ ترین شکل ممکن می آزارد؛هنوز حس نفرت و تهوع از این  جنایت آزارش میدهد طوری که برخی نوشته هایش آمیخته به تلخی  ست که جنسیت میخواندش وگاه زهر خندی به باورهای تبعیض آمیز جنستی که منجر به خشونتهایی چون تجاوز حتی در چارچوب عاشقانه هاست
نگاهش را از زبان خودش بخوانید


شاعرانه، احمقانه و عاشقانه، دست نوشته هفدهم:
توضیح اضافه:شکایت نامه!




خب از اسمش معلوم است دیگر! یک عاشقانه ی شاکی که احمقانه شاعر است! یا شاید یک شکایت عاشقانه که آن را یک احمق سروده باشد. خواستم اصلا درست همان وقت که دردها یا هجومشان مرا به حدی می کشاند که باید سرم را بکوبم به دیوار، ننویسم. بعد ماندم که خب چه کار کنم! سرم را کوبیدم به دیوار! درد گرفت!
همیشه سرکش بودم. همیشه به شرایط موجود تن ندادم که هیچ، ایستادم در مسیر انعکاسشان! آینه شدم تا جنازه های متحرک شهر مرا بشکنند وقتی که چهرهء کریهشان را مردمک های حریص ِمن فیلتر نمی کردند! خواستم بگردم دنبال واژه هایی زیبا برای گفتن از درد! احساس کردم روسپی شده ام!
نه! این یک قصّهء عاشقانه نیست! عاشقانه است چون من عاشقم و در تمام این مدت عاشق بوده ام! اما این یک قصّهء عاشقانه نیست. می دانی اصلا چرا اینهمه می گویم؟ می گویم که تو بخوانی! حتی وقتی که در دلت می گویی: "باز این دختر لوس آمد". اما من وادارت می کنم به خواندنِ چیزهایی که نخوانده ای! نگذاشتند بگوییم که تو بخوانی! هی اسمش اینست: که تو یک زنِ قوی هستی که باید، باید چرخهای زمانه را له کنی! له کنی! تا بگویی که چقدر بی نیاز هستی!...نه! این بی نیازی نبود. بی نیازی یعنی من بدون هراس بگویم! بگویم که خسته ام! بگویم که اصلا هم قدرت من در نشان ندادن اشک هایم نبوده است! حیف که اشکهایم دیگر نمی آیند و گرنه آنقدر می گریستم تا بی نیاز شوم. بی نیازی یعنی من بتوانم بایستم، سرم را بالا بگیرم و از نیاز هایم بگویم.
می دانی؟ نگذاشتند بچه گی کنیم! نگذاشتند دختر بچهء لوس بابا باشیم. نگذاشتند جوانی کنیم. یکدفعه سرمان را بالا گرفتیم و دیدیم که زن شدیم. بوی خونابه به ما می گفت که اتفاق عظیمی در ما افتاده است. به همین سادگی زن شدیم. همیشه وقتی بابا هایی را می بینم که دخترشان را بوسه باران می کنند، باید حسرت بخورم....بی شک از همان روزها لوس شدم! و دوست داشتم که خودم را لوس کنم!


کودک بودم، دایی ام مرا می برد کنار پستو می بوسید! بوسه؟ نمی دانم من برای حرکت لبهای او روی گونه های کودکانه ام و سعی اش برای بوسیدن لبهایم هیچ اسمی نیافتم! و دستانش...! اوائل فکر می کردم کاش بابا مرا می بوسید، آنهم نه کنار پستو! بعد ها وقتی مرا با چیزی مثل آلت جنسیِ مردانه آشنا کرد، همیشه از پستو ها و دایی ترسیدم! اصلا توضیح دادن این جزئیات چه دردی را دوا می کند! اما مگر مخفی کردنش برای18 سال دردی دوا کرد؟...هرگز نخواستم قربانی باشم! وقتی که مادرم تمام روانشناسانی را که می شناخت بسیج کرد تا من از نخوردن نمیرم و من از همه چیز گفتم غیر از حالت تهوعی که بعد از به دست گرفتن مردانگی حقیر دایی مرا از غذا خوردن باز می داشت، از همان روزها نمی خواستم قربانی باشم.
دایی سالهاست مرده است! من زنده ام و تمام سرکشی هایم از اینست که با خودم عهد کردم حتی با کسی که عاشقش هستم وقتی که نمی خواهم، نخوابم!
زن های قوی! زن های خوشبخت! زن های موفق! چند در صد شما رویتان می شود به شوهرتان بگویید: نمی خواهم،دیگر نمی توانم!اگر به من در کودکی تجاوز می شد به شما هر روز تجاوز می شود!و حقارت شما در خوشبخت نشان دادنتان است!محکوممان کرده اند به گذاشتن این نقاب احمقانه، نقاب را که بر می داری، کراهت داستان زندگی ات تو را هم کریه می کند! همه اینها به کنار درد من اینست که نگذاشتند دختر بچهء لوسِ بابا باشیم! اصلا مینا نه لیندا! چه فرقی می کند؟
آخ!

چه کسی فکر می کرد، که یک روز خودم را بازی کنم! و تمام مدت سعی کنم آن را که بازی می کنم مینا نباشد، لیندا باشد.


می نا خانی





وی امروز علاوه بر شعر و رقص به هنر بازیگری نیز مشغول است
    
 فیلم کوتاهی به کارگردانی رضا جعفری، زمان نمایش: نوامبر شهر آخن. بازیگران اصلی: مینا خانی(رقص و بازی) در نقش لیندا اشتفان هاینر در نقش کریستین از جمله کار های  وی میباشد که در نوامبر در شهر آخن به نمایش گذاشته میشود.می نا در توصیف حس خویش بیان داشت که میخواهد لیندا باشد نه می نا! می نایی که همخوابگی را تجاوزی محکوم به ناخواستگی میکند .دختر بچه ای که یک شبه ناخواسته در مرزهای زنانگی به خون تجاوز نشست و همچنان در زندگی روزمره اش عریان به این جنون محکوم خشونت اعتراض میکند.











گزارشها وبعضا اخبار تجاوز جنسی که در محدوده خانه و خانواده رخ میدهد
 بسیار هولناک تر از آن است که پیش بینی شود. تجاوز توسط پدر به دختر که حس مالکیت بر فرزند خود دارد نمونه ای بارز از خشونت لجام گسیخته جنسی ست که متاسفانه درفضای ایران غیرشفاف حتی آمار آن نامعلوم و مبهم است.اما آثار مخربش تا کی و تاکجا با شخص تجاوز شده خواهد بود سوالی ست که همیشه ذهن آشفته ام را به فکر درباره پیامدهای بی مرز آن وا میدارد...
جنایتی که مرزش تخریبش را پایانی نیست...

نگاهی ساده به برخی از این گزارشها روایت جنایاتی ست به نام آزارهای جنسی و تجاوزهای خانگی!!!


 http://www.kar-online.com/wp/?p=16028            رویکرد فمینیستی به زمینه های خانوادگی تجاوز جنسی به محارم




 http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=38782       تجاوز جنسی پدر به دختر، زیر سایه ی دادگاه!

Wednesday, September 7, 2011

نامه وبلاگ نویسان ایرانی به مجمع روحانیون مبارز


سی و هشت وبلاگ‌نویس ایرانی٬ با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز٬ خواستار شفاف شدن مواضع سیاسی این گروه در قبال جنبش سبز و رهبران آن شدند.

امضا کنندگان این نامه با اشاره به مواضع اخیر برخی از اعضای شورای مرکزی این تشکل٬ خواستار آن شدند که مجمع روحانیون میان در پیش گرفتن اصلاحات به شیوه سابق و جنبش سبز٬ یکی را انتخاب کند. آنان در بخشی از نامه خود آورده‌اند: «با انتشار شایعه دستگیری موسوی و کروبی، انتظار از تشکل شما بعنوان حامی این عزیزان، بسیار بیشتر از آنی بود که کردید. انتظار آن بود که اقدامی عملی در جهت خاتمه دادن به این حصر غیر قانونی از بزرگترین تشکل روحانیون اصلاح‌طلب دیده می‌شد و اگر امید به نتیجه‌ای برای این اقدام نبود آیا نمی‌توانستید به تاسی از علمای عهد مشروطه با بست نشینی در اماکن متبرکه، خواستار آزادی رهبران سبز باشید؟»

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

اعضای محترم شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز

با سلام و احترام

روزهایی که پشت سر می‌گذاریم٬ جهانیان با چشم‌هایی مبهوت٬ شاهد دلاوری آزادگان و دموکراسی‌خواهان جهان عرب٬ علیه دیکتاتورهایی است که دوران زعامت آن‌ها٬ چیزی جز قصه مکرر و پرغصه ستم بر مردم نبوده است. پیروزی‌های مداوم عقلانیت و خرد٬ دموکراسی و آزادی بر جهل و استبداد و تانک و توپ٬ بار دیگر بر این سخن تاریخی مهر تاییدی زد که: حکومت با کفر می‌پاید و با ظلم٬ نه!

کم نیستند صاحب نظرانی که جنبش سبز مردم ایران را از عوامل محرک بر مردمان تونس و مصر و لیبی و سوریه می‌دانند. آنان نیز مانند ما٬ قصد کوتاه کردن دست استبداد از کشور خویش را داشته‌اند. امروز اما زمان آن است که از خود بپرسیم: چه شد در کشورهای عربی٬ مردم معشوق دموکراسی و آزادی را در آغوش می‌گیرند و ما با وجود تجربه ۱۰۵ ساله٬ هم‌چنان از دست‌یازی به آن محروم‌ایم؟

فراموش نکرده‌اید و نکرده‌ایم که در روزهای سقوط دیکتاتور تونس و فرعون مصر٬ دو همراه جنبش سبز٬ مهدی کروبی  میرحسین موسوی٬ از مردم دعوت کردند تا در حمایت از انقلاب مردم مصر و تونس به خیابان ها بیایند. جوش و خروشی در جامعه فتاد و میلیون ها نفر دعوتشان را اجابت کردند. همین دعوت و همراهی با مردم باعث شده است که این عزیزان هم‌اکنون در حصر خانگی گرفتارند. انتظار مردم آن بود که در غیاب این عزیزان پرچم آزادی‌خواهی بر زمین نماند اما نه تنها حرکت مردم پشتیبان خود را از دست داده است بلکه سکوتی توام با رضایت از طرف اهل سیاست حصر این بزرگواران را در بر گرفته است.

آقایان موسوی و کروبی، با پایداری بر عهدی که با مردم بسته بودند، امروز در پیشگاه ملت، روسپید هستند. آن ها به کرات روند ظالمانه حاکمان در تضییع حقوق ملت، را به نقد نشستند و بارها بر غاصب بودن دولت فعلی و به رسمیت نشناختن آن تاکید کردند. چنانچه بیانیه های میر سبز و سخنان شیخ شجاع را بار دیگر مرور نمایید، بی شک بر اصرارشان در محکومیت حکومتی که دست به سرکوب و کشتار مردم بی گناه یازیده و لزوم پاسخگویی چنین حاکمانی بر خون های ریخته شده، وقوف خواهید یافت.

در حافظه این مردم ثبت است که چگونه شیخ شجاع در آخرین سخنان منتشر شده از حصر، چنین حکومتی را نه جمهوری و نه اسلامی دانست. این مردم هنوز به یاد دارند که آیت الله العظمی منتظری که به شهادت اکثر علما، اعلم فقها بود، رهبر فعلی را براساس احکام فقهی ظالم دانسته و حکم به عزل چنین رهبر ناعادلی داد. رهبر ناعادلی که شیخ می گفت که اختیاراتش از اختیارات خدا نیز بیشتر شده، در سیطره ولایتش و توسط نهادهای تحت سلطه اش، جنایت های بی شماری ثبت گردیده که نتیجه بی درنگش ملغی شدن ولایت اوست. مردم نیز در تظاهرات گوناگون این خواسته را فریاد کرده اند و امروز شکی در ساقط شدن ایشان از مقام رهبری بواسطه نداشتن پیش شرط چنین مقامی، عدالت، نیست.

آقای میر حسین موسوی، در بیانیه ۱۷ ام، به صراحت کف مطالبات جنبش سبز برای گشایش باب تعامل با حاکمیت را برشمرده اند که بی گمان پیش‌شرط هرگونه کنش سیاسی حداقلی در چارچوب سیستم فعلی است و نادیده انگاشتن آن شروط، برابر با نادیده انگاشتن حق ملت بر تعیین سرنوشت خویش می باشد.

با انتشار شایعه دستگیری موسوی و کروبی، انتظار از تشکل شما بعنوان حامی این عزیزان، بسیار بیشتر از آنی بود که کردید. انتظار آن بود که اقدامی عملی در جهت خاتمه دادن به این حصر غیر قانونی از بزرگترین تشکل روحانیون اصلاح‌طلب دیده می‌شد و اگر امید به نتیجه‌ای برای این اقدام نبود آیا نمی‌توانستید به تاسی از علمای عهد مشروطه با بست نشینی در اماکن متبرکه، خواستار آزادی رهبران سبز باشید؟

اما متاسفانه گذر ایام نشان داد که اعتراض های هر از چند شما، از کنایه هایی آن هم در خلوت وبسایت هایتان فراتر نخواهد رفت. شاید برخی استدلال نمایند که تشکل شما تحت فشار است و فرصت اعتراض سازمان یافته ندارید. اما صحبت های مناقشه آمیز گاه و بیگاه دبیرکل حزب متبوع از جمله طلب بخشش از رهبری و سخنان دیگر اشخاص برجسته آن تشکل، از جمله جناب آقای موسوی خوینی ها گمانه زنی های اولیه در جدا بودن مسیر تشکل شما از راهی که آقایان موسوی و کروبی در برابر ملت گشودند را قوی تر کرده است. این نگرانی ها زمانی رنگ جدی تری به خود میگیرد که جناب آقای موسوی خویینی ها که یک دهه پیش، نسلی از دانشجویان زندگی و آینده خود را فدای حمایت از مطبوعه به مسلخ برده شده ایشان کردند و بسیاریشان هنوز هزینه این اقدام خود را می‌پردازند از رسمیت نداشتن جنبش سبز سخن می راند! گویی برای شرکت در انتخابات و در راستای اجابت پیش شرط رهبری و فرمانده سپاه به جای اعلام برائت از جنبش سبز، راه مناسب را در پاک کردن جنبش سبز دیده اند. و یا صحبت هایی در حمایت از رهبری ایراد کرده اند که تماما با مواضع ثبت شده آقایان موسوی و کروبی در تناقض می باشد.

برای ما  جای عجب است که چگونه وزیر سابق کشور٬ می‌تواند از اجرای قانون در دوره وزارت خود سخن بگوید؟ آیا انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم٬ بر مبنای قانون برگزار شد؟ آیا حملات نیروی انتظامی به دانشگاه‌ها – که آقای موسوی لاری مسوولیت آن‌ها را بر عهده داشته‌اند – براساس قانون بوده است؟

انتظار از اعضای شما به عنوان افرادی که داعیه‌ اخلاق‌گرایی در سیاست را دارید٬ آن است که صادقانه با مردم برخورد کنید. هیچ شخص و گروهی٬ موظف و مکلف به حمایت از جنبش سبز  نیست. هیچ حزب و دسته‌ای را نمی‌توان با استفاده از زور٬ به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات٬ مجبور کرد. اما اخلاقی‌تر آن است که در چنین حالتی٬ از اعتبار خود و تشکل متبوع‌تان مایه بگذارید و نه رهبران جنبش سبز. پیش‌شرط‌های حضور در انتخابات برای آنان که دل در گروی جنبش سبز دارند٬ پیش از این توسط مهدی کروبی و میرحسین موسوی اعلام شده است.

ما انتظار داریم که تحول عظیمی که در دو سال گذشته در کشور رخ داده٬ رویه و روند برخی رفتارها را تغییر دهد. انتظار نداریم که هم‌چون سال ۸۴ وزیر کشور با آقای مهدی کروبی از تقلب در انتخابات سخن بگوید و زمانی که با رهبر جمهوری اسلامی محشور است٬ مهدی کروبی را به توهم متهم کند. انتظار امروز جامعه ایران آن است که همه آنانی که دستی بر آتش سیاست دارند٬ تحول اخلاقی رخ داده در جامعه طی دو سال گذشته را درک نمایند.

امضا کنندگان این نامه، ضمن اعتراض شدید به رویه تشکل متبوع شما در چند ماهه پس از بازداشت رهبران جنبش سبز، و موضع گیری هایی که بیشتر بوی منفعت گرایی شخصی و حزبی دارد، تا مصلحت گرایی جمعی، از شما می خواهند که کاری نکنید تا شایعاتی که درباره خشنود بودن برخی از بازداشت موسوی و کروبی به گوش می‌رسید٬ درباره شما مصداق پیدا نماید. از تشکل شما بواسطه ادعای همراهی با آقایان موسوی و کروبی، که یکی دبیرکل سابق تشکل تان بوده و دیگری نامزد مورد حمایت تان در انتخابات انتظار داریم که اقدام عملی جهت رفع حصر ایشان صورت دهید. اما اگر بنا به هر دلیلی راه آینده خود را خارج از اسلوب هایی که موسوی و کروبی ترسیم کرده اند، می دانید، تقاضامندیم که از حساب جنبش سبز، خرج منفعت طلبی های گروهی خود ننمایید و به صراحت اعلام نمایید که راه و حساب آن مجمع، سوا از راه موسوی و کروبی و حساب جنبش سبز است.

جنبش سبز در دو سال گذشته حداقل ۷۰ شهید تقدیم آزادی این ملت کرده و هزاران نفر از هواداران این جنبش در بدترین شرایط بازداشت و شکنجه شده اند و حتی در داخل زندان ها از مبارزه با حکومت جور و ظلم دست نشسته اند. اگر هنوز وجود جنبش سبز را انکار نمیکنید و خود را جزیی از آن میدانید، از جنابان عالی انتظار حمایت عملی داریم. بدیهی است همگان به توان شما در همراهی آگاهی دارند، لذا انتظار از شما بسان انتظار از موسوی و کروبی در حضورهای خیابانی نیست – چرا که آن زمان که هنوز به وجود جنبش سبز اذعان داشتید٬ همراهی نکردید، اکنون که گویا وجودش را نیز به رسمیت نمی شناسید، همراهی فیزیکی تان پیش کش – ولی انتظار از تشکل شما به عنوان مسوولان سابق همین حکومت و شریک در مظالم و مصایب رفته بر این ملت، بیشتر از آن خواهد بود که چند جمله دوپهلو در سایت های خود بگذارید.

دیر نیست روزی که در ایران نیز مردم با نیروی خود٬ دموکراسی را برقرار کنند٬ همانگونه که میر حسین گفته بود :“روز خشم” و روزهای غضب ملی اجتناب ناپذیر می شود. فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.»، اما امیدواریم ما و شما در زمره آنانی باشیم که موسوی و کروبی در وصفشان گفتند: “در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست.”

امضاکنندگان: اسپینوزا مرثیه‌های خاک

http://spinooza.blogspot.com/  (اسپینوزا)
http://arashbahmani61.blogspot.com/ (مرثیه‌های خاک)
http://akarim8808.blogspot.com/  (وبلاگ گاه‌نوشته‌های آکریم )
http://onlymehdi.wordpress.com/  (مهدی سحرخیز)
http://alirezarezaee1.blogspot.com/  (علی‌رضا رضایی)
https://farshadm.wordpress.com/  (فرشاد محمدی)
http://nasimeazadi.wordpress.com/  (وبلاگ نسیم آزادی)
http://www.shahabaddin.com/  (شهاب شیخی)
http://nikomakhus1.blogspot.com /  (نیکوماخوس)
http://kavehkermanshahi.blogspot.com/  (کاوه کرمانشاهی)
http://mohsenmousavi.blogspot.com/  (محسن موسوی)
http://khizesh2009.blogspot.com  (وبلاگ خیزش)
http://sabzintan.blogspot.com/  (وبلاگ سبزین تن)
http://bhrngi.blogspot.com (وبلاگ بهرنگی)
http://behzad-fathi.blogspot.com/  (بهزاد فتحی)
http://sarnameh.wordpress.com (وبلاگ سرنامه)
http://omidfardadk.wordpress.com/  (امید فردا)
http://leviathank.wordpress.com (لویاتان)
http://tavazon.blogspot.com  (وبلاگ فرخ توازن)
http://iran-democracy1987.blogspot.com  (وبلاگ دموکراسی)
http://alireza222.blogspot.com  (وبلاگ زیر پوست شهر)
http://illia-z.blogspot.com  (وبلاگ یادگاری)
http://kabouk.wordpress.com/  (وبلاگ کابوک)
http://www.mehdimixer.blogspot.com/  (وبلاگ سی خرداد)
http://zaminegerd.blogspot.com/  (وبلاگ زمین گرد است)
http://araaamnameh.wordpress.com/  (وبلاگ ارام‌نامه)
http://cyrusofgreat.wordpress.com/  (وبلاگ یادداشت‌های یک آتئیست)
http://tabriz26.wordpress.com/  (وبلاگ نوشته‌هایی از تبریز)
https://cometoisland.wordpress.com/  (وبلاگ جزیره‌ای به نام ایران)
http://melodi-not.blogspot.com/  (وبلاگ ملودی)
http://armaanesabz.blogspot.com/  (وبلاگ آرمان سبز)
http://darvishshirazi.persianblog.ir/  (وبلاگ محکوم به عشق وطنم)
http://Yuyop.blogfa.com  (وبلاگ کلاغ سیاه قصه‌های دور)
https://tohirow.wordpress.com/  (وبلاگ یک فکر)
http://miralisabzineh3.wordpress.com  (وبلاگ میرعلی سبزینه)
http://salamsabz.blogdoon.com  (وبلاگ رنگ سبز)
http://bohtanetariki.blogspot.com/  (وبلاگ بهتان تاریکی)
http://sarazarkoob.wordpress.com/  (سارا زرکوب)

Sunday, September 4, 2011

روزنه امید به روشنایی صبح امروز



مدتهاست انتظار من به عنوان یک مخاطب از سایتها و رسانه های خبری، انعکاس اخبار ویا نقد بیطرفانه مسائل و اخبار روز است.انتظاری که تا به امروز به حد مطلوب برآورده نشده است.

آنچه در رسانه ها میگذرد تبلیغات سیاسی برای دسته ،حزب و یا حتی ایدئولوژی خاصی ست که در جهت نفوذ به افکار عام وپیشبرد اهداف آنها تلاش میکنند.یعنی با تبلیغات و توجیهات ونقدهای بازنمایی شده گرایش فکری وحتی دیدگاه مخاطب را به سود آن طیف تغییر میدهد. واما رسالت یک رسانه از دیدگاه من مخاطب اخبار و تحلیل آزاد است،به طوری که  هر سلیقه، گرایش ویا طیف فکری بتواند اخبار، نقد وتحلیل بی پرده خویش را از آنچه میگذرد ارائه نماید.
متاسفانه حداقلهایی که رسالت یک رسانه عنوان میشود در سایتها و رسانه های خبری امروز وجود ندارد.حداقل اینکه خط قرمزهایی در قبال پخش و نقد مسائل روز ایران و جهان درآنها اعمال میشود.
سایت خبری صبح امروز با نوید گامهای متفاوت دریچه امیدی ست به اعمال رسالتهای خبری شفاف و بدون مرز در سیاستهای خبری؛آنچه ایران امروز در راه رسیدن به دموکراسی که ساده ترین واژه آزادی،عدالت و برابری ست نیازمند میباشد.
به زبانی ساده و بی ریا بگویم،به قول شاملو:
عیب کار اینجاست که من "آنچه هستم" را با " آنچه باید باشم " اشتباه می کنم،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،
در حالیکه آنچه هستم نباید باشم ...
 از الفبای دموکراسی انتشار بی مرزاطلاعات ،دسترسی عموم وبهره مندی از آن میباشد.آنچه دیروز اتفاق نیافتاد وامروز صبح مدیران رسانه صبح امروز آنرا سرلوحه سیاستهای خویش خوانده اند.وما چشم به راهی خواهیم دوخت که در پیش گرفته اند تا دیوارهای زندان عقاید فرو ریزد.
http://www.sobh-emrooz.com/
هر روز صبح ، "صبح امروز"را از این آدرس بخوانیم...

Thursday, September 1, 2011

اشتباهی

گفتی اشتباه میکنی!!!!
گفتم فریادمیزنم
گفتی اشتباه میکنی
گفتم همراه میشوم
گفتی اشتباه میکنی
گفتم بیدادمیشوم
گفتی اشتباه میکنی
گفتم خسته میشوم
گفتی اشتباه میکنی
گفتم غریومیشوم
گفتی اشتباه میکنی
میگویم من تکراراشتباهی فریادی هستم که سالهاست برلبانی خشک ماسیده
من ازآنجایی می آیم که تکراراشتباه میکنی رابارهاشنیده ام،زیسته ام
من به اشتباه تعلق دارم
به اشتباه مکررآزادی
به حس همدردی
به دغدغه های بی ریا
به هجوم واژه رهایی
به اشتباه بی پروایی!
من اشتباه رازیسته ام
ای آزادی...ای اشتباهی...ای خفته درزندانها به زیبایی
یکباردیگربه اشتباه تورافریادخواهم زد
ای اشتباهی
بامن بمان
من توراگران زیسته ام

این قطره قطره آزادی

آزادی را اقیانوس اقیانوس از ما گرفته اند و قطره قطره آن را به ما صدقه میدهند و ما خوشحال و شادمان خدا را شکر گزاریم !
"حسین زمان"
پس از دستگیریهای گسترده،غیرقانونی و بی امان جمهوری اسلامی پس از انتخابات اخیرو همچنین رخدادها و حوادث دهشتناک در داخل زندانها و بازداشتگاهها که نشان از دستور سرکوب بی امان معترضین داشت ،نظام جمهوری اسلامی ثابت کرد در خاموش کردن صدای مخالف از هیچ حربه ای فروگذار نمیکند؛خواه این حربه شکنجه و کشتار باشد خواه تهدید و تجاوز. دو سال وچندی اعتراض و کنش همه اقشار جامعه،از دانشجو تا مردم عادی  با سرکوب شدید و بیرحمانه ای مواجه بود که حتی در بسیاری موارد،از ربودن افراد وهمچنین چهره های سیاسی بدون حکم قضایی فروگذار نشد.لازم به توضیح نیست که هیچ مرجع قانونی پاسخگوی این فجایع غیرقانونی نشد و در نهایت این روزها،با ادعای پرداخت دیه به بعضی از مصبیت دیدگان این حوادث ،بدون پیگیری عوامل و اوامر پرونده هایی که تشکیل آنها بیشتر جنبه  عوامفریبانه داشتند مسکوت و بی عقوبت باقی گذاشته شد.همچنین شدت عملی که در قبال بسیاری از زندانیان سیاسی صورت گرفت مانع از حتی درمان عده ای و درنهایت مرگ ویا بهتر بگویم کشته شدن برخی از آنان شد.از موارد بارز این شدت عمل "حامد روحانی نژاد" است ؛وی که از بیماری ام اس رنج میبرد همچنان از درمان و مرخصی محروم مانده است ،طوری که پدرش دریکی از مصاحبه ها آرزوی مرگ فرزند خویش را میکند تا شاید از این ذره ذره شکنجه شدن و بی امان زجر کشیدن رهایی یابد! کشته شدن هدی صابر به علت اعتصاب غذا وعدم درمان وی در شرایط اضطراری وحتی ضرب وشتم وی درهمان وضعیت اورژانسی، فاجعه قابل تاملی بود که  شدت عمل بی حد ومرز در زندان را بی پرده شهادت میدهد.همچنین ضرب و شتم مسعود باستانی درزمان ملاقات با خانواده، ویا دستگیری چند ساعته خانواده و نگه داشتن فرزندان کوچک نسرین ستوده در بازداشتگاه دادسرا،تهدید و ارعاب بسیاری ازخانواده های زندانیان و حتی دستمایه شکنجه وتحت فشار قرارگرفتن وابستگان زندانی برای اعتراف گرفتن از وی، نیز گوشه ای از شدت عمل غیرقانونی وبیرحمانه دستگاه قضایی ،مسئولان زندان و به طور مستقیم دولت جمهوری اسلامی ست.موارد اینچونینی بسیار و اشاره به همه آنها ناممکن است؛(قصدم از نام بردن مواردی اینچونینی یادآوری حد شدتهای صورت گرفته بود.)
با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی و نیاز دولت به کسب مشروعیت از طریق صندوقهای رای در انظار بین المللی و همچنین ترغیب کردن اصلاح طلبان به حضور در انتخابات، محض نمایش و پر کردن فضای خالی از حضور احزاب و تک محورشدن فضای سیاسی، وعده های مشروط برخی از نمایندگان دولت مبنی بر حضور چهره های اصلاح طلب ،نگاه های منتظر ومنتقد را متوجه واکنشهای اصلاح طلبان کرد.جامعه صدمه دیده، مصیبت کشیده و زخم خورده ایران که ناممکن ترین های سرکوب را تجربه میکرد در اولین واکنش اصلاح طلبان با اظهارات سید محمد خاتمی مبنی بر عفو مردم توسط رهبری و گذشت مردم از این همه قتل و شکنجه و کشتارو تجاوز روبرو شد.فضای سنگین روزهای پس از این اظهارات و شکافی که بین فعالین اصلاح طلب و دیگر فعالین و کنشگران بوجود آمد بماند تا انتقادهای بی پایان روزنامه نگاران ،مصیبت دیدگان وحتی خیل عظیمی از مردم عادی که مسبب شد تا سید محمد خاتمی در جبران اظهاراتش شروط سه گانه حضور در انتخابات را مطرح کند.(بگذریم از طرح دیدگاههای ایشان در رابطه با شرکت نکردن در انتخابات و ابراز پشیمانی از شرکت در انتخابات سال 88 که از جانب ایشان تایید وحتی تکذیب هم نشد وهمچنان در پرده ای از ابهام باقی مانده است.)واما یکی از شروط سه گانه این چهره اصلاح طلب آزادی زندانیان عنوان شد.
پس از مدتهای مدید فشارهای مکرر و بی امان در زندان ،  محدود کردن ملاقاتها ، حضور مداوم و بدون مرخصی برخی از زندانیان و حتی چهره های شناخته شده ،گام به گام از سنگینی این شدتها کاسته شد و مدیریت این سبک تر کردن فضا به گونه ای ماهرانه صورت گرفت که تنها واکنش در مقابل آن امیدوار شدن به گامهای بعدی بود.مرخصی بهاره هدایت و مهدیه گلرو  پس از تحمل یکسال ونیم حبس بدون مرخصی ، ضمن محدودبودن ملاقاتهایشان،گام نخست و در پی آن مرخصی دو،سه روزه احمد زیدآبادی چهره محبوب و دبیرکل سازمان ادوار تحکیم وحدت که دوسال بی امان در زندان  به سر میبرد امید به مرخصی زندانیانی  راکه بدون مرخصی در بند میگذراندند بیشتر کرد.
با فرا رسیدن ماه رمضان و نزدیک شدن عید فطر، جمهوری اسلامی بازی را با اعلام عفو صد نفر از زندانیان سیاسی ادامه داد.این شوی تبلیغاتی که از بسیاری رسانه ها وحتی شبکه های خارجی اعلام شد تنها در فاصله چند ساعت با پیگیری فعالین حقوق بشری، نقد و بررسی وحتی محکوم به غرض ورزی تبلیغاتی میشود!بسیاری از این عفو خوردگان فقط یک یا چند هفته از محکومیتشان باقی بوده و عده دیگری، نیم بیشتری از محکومیت خود را گذرانده و بر اساس قانون آزادی مشروط میتوانستند آزاد شوند! در این میان اظهارات جعفری دولت آبادی دادستان تهران مبنی بر نوشتن ندامتنامه از سوی عفوشدگان پرده دیگری از بازی کثیفی بود که اقتدار کودتاگرانه رهبری را بیش از پیش واضح و بی پرده به رخ میکشید.نوشته احمد شاهرضایی و یادآوری کوتاهی از فجایعی که در زندان گذشته بود، شاهدی بر اعتراض زندانیانی ست که هنوز تن به ندامتنامه نداده اند.(البته از دید من نوشتن ندامتنامه از سوی این عزیزان کاملن قابل درک و اغماض است،همانطور که اعتراف های ساختگی بسیاری از دربندان قابل درک و تامل بوده است).پس از این آزادیهای نمادین و برنامه ریزی شده ،سید محمد خاتمی در تبریک عید فطر ابراز خشنودی از این آزادیها و امید به آزادیهای دیگر را از تدابیر نظام جمهوری اسلامی خواند.نظامی که نامشروع و غیر قانونی حبس میکند و عوامفریبانه آزاد میکند.

هرچند که آزادی این عزیزان در این خفقان و اوضاع بی سرو سامان  دل خانواده هایشان و حتی دیگران را شاد کرد اما همانطور که خامنه ای در خطبه های نماز عید فطر اذعان داشت،امروز صفحه مهمی از تاریخ ایران در حال ورق خوردن است و تاکید وی مبنی بر تبلیغات منبرداران سیاسی در مورد مسئله مهم انتخابات واظهارات وی  در رابطه با حرفایی که در زمان مناسب در مورد انتخابات از جانب وی گفته خواهد شد نشان از رخدادهای پشت پرده ای دارد که صورت گرفته ویا انجام خواهد شد؛چرا که پیش از این هم انتخابات هر بار دستخوش سیاست بازیهای کثیف مسئولین نظام بوده است.
و اما هدف من تاکید و توجه به شرط آزادی زندانی سیاسی ست؛همانطور که  مجتبی واحدی نماینده کروبی ، شورای هماهنگی راه سبز امید  و فعالین سیاسی ،حقوق بشری و روزنامه نگاران در مواضعشان اعلام کردند و به آن بعنوان یکی از شروط ملزوم شرکت در انتخابات تاکید کردند  آزادی بدون قید وشرط همه شهروندانی  ست که در حوادث پس ازانتخابات دستگیر شدند؛هرچند که ازدیدگاه من آزادی این شهروندان گام اول آزادی زندانیان سیاسی ست ، اما این حداقل حتی تا به امروز صورت نگرفته است وهمچنان بازی با الفاظ ، کلمات و حتی تاریخ خاتمه محکومیت ها زنگ خطرتبلیغاتی ست که نباید نادیده گرفته شود.
امروز آزادی تعداد زندانیانی که آزادیشان مشروع به قانون بوده است عفو خطاب میشود، زندانی که محکومیتش به زندان خود جای تامل در قضاوت ناعادلانه دستگاه و نظامی دارد که از سوی سید محمد خاتمی مدبر خوانده میشود...
*پا نوشت :اینجا به عنوان کسی که اولین رای خود را به سید محمد خاتمی ثبت کرد سوالم این است:  نظامی که میکشد ، میبندد به زنجیر میکشد،تجاوز میکند،به قتل میرساند ،میدزدد و نابود میکند چگونه میتواند تدبیربه آزادی کند؟!تدبیرآزادی دربندانی که محکوم به بند سرکوب هستند آیا عفو خطاب میشود؟ آنهایی که طبق قانون آزاد شدند راعفو دادند!با آنهایی که احکام ناحقشان باقی مانده و طولانی ست چه میکند؟چند سال دیگر باید به انتظار گذراندن بیش از نیمی از محکومیتشان بنشینیم تا عفو رهبری شامل حالشان شود؟