Friday, August 23, 2013

پریود شوم می میرم یا پریود نشوم؟

 امشب ده سال از روزی که زایمان کردم گذشت و من هنوز در پیچ و خم دردهای زنانه به خود میلولم... 
ساعت دو بعد از نصفه شبه و من درست مثل شب زایمان درد می کشم و به خودم می پیچم! با این تفاوت که دختر بچه 10 ساله من هم از این درد کشیدن به خودش می پیچه... همراهش تا تخت رفتم و منتظر شدم تا بخوابه. از اتاق که بیرون اومدم دوید دنبالم. هر کاری کردم بره بخوابه نرفت. انقدر ایستاد تا تمام درد رو غی کردم... الان هم مثل یک مادر 10 ساله نشسته کتاب میخونه و نبات داغ مینوشه، درست مثل همونی که واسه من هم درست کرده بود. از زور خواب پشت سر هم پلک میزنه و کتاب میخونه...
ترس تنها موندن تو غربت درنده پرستاری تمام عیار ازش ساخته... این غربت ترسناک، این غربت بیرحم، این غربت عریان و بی اندازه،  دخترک رو زود بزرگ کرد. گفتم باز هم اینارو اینجا بنویسم تا یادم نره چه شبهای پرنیازی سپری شد بی آنکه حتی کسی خبردار بشه... ما امروز تولد گرفتیم، خندیدیم، عکس گرفتیم، تو فیس بوک گذاشتیم همه به به و چه چه گفتند، اما هیچ کس نفهمید به من و دخترک امشب چه گذشت...
چندین ماه پس از جراحی تخمدانها داروهایی مصرف کردم که جز عوارض هیچ ثمری نداشته است. قبل از عمل تا این حد احساس درماندگی نمی کردم. از همه زنانه های دردناک بیزارم... از همه زنانه هایی که مفهومش درده بیزارم! از پریود شدن و پریود نشدن بیزارم... به قولی پریود شوم می میرم یا پریود نشوم؟ (عاشقت باشم می میرم یا عاشقت نباشم؟)
نمی دانم کجا می برد مرا! به جهنم این دنیا یا جهنم آن دنیا... در هر دو صورت به اجبار می برد مرا... و گریزی نیست به جز درد و التهابهای بی امانی که امان میبرد

Sunday, August 18, 2013

فراری بر قراری

گاهی گمشدگی بد نیست وقتی طوفانی از واژه ها، طوفانی از جریانات، طوفانی از قضاوتها و تحلیل ها استثمارت می کنند.
گاهی فرار بد نیست وقتی در خبرها چیزی از "فرار" نوشته نشده و درست وقتی امیدی به فراریان نیست. 
به گمشدگی گریخته ام تا شبیه دیگرانی شوم که در حافظه شان هیچ نقطه سیاهی باقی نمانده است. شستشوی مغزی با وایتکس و یا آلزایمری از نوع فراموشی زمان و تاوان هایش آرزوست.

این گم شده را آزاد کنید از بند تک تک واژه هایی که برایش مفهوم زندگی ست! این گم شده را آزاد کنید از نام کسانی که برایش مفهوم زندگی ست...
وقتی تاریخ را زندگی میکنی تاریخ را درد می کشی.. 
وقتی هنوز پوستت بسان کرگدن نشده و اسم ها و واژه ها به تو شلیک می کنند...

وقتی هنوز سالوس کابوس توست
بهتر است مدتی گم شوی از تماشایشان! از به رژه کشاندن واژه هایشان...
وقتی امیدی به رهایی ات نیست
وقتی میان واژه ها، میان اسم ها، میان نگاه ها 
میان خبرها و نوشته ها 
هنوز بارانی نگرفته 
وقتی هنوز مردی،وقتی هنوز زنی،وقتی هنوز کسی 
میان میله های حصر و زندان،بهای امید به آزادی ست
باید گم شوی میان رویایی،که در آن واژه سخت پرمحتواست...
گاهی بهترین کنش در آغوش کشیدنِ محتوای واژه ها در سکوت و تنهایی ست.

Friday, August 16, 2013

چند کات کوتاه زاویه نگاه یک شهروند به وزرای روحانی و مجلس نهم



جلسات چهار روزه مجلس شورای اسلامی در بررسی صلاحیت وزرای کابینه روحانی روی دیگری از سکه بود که تا به امروز در دوران حکومت جمهوری اسلامی دیده نشده بود. در پیگیری اخبار و تصاویر زنده از مجلس چند نکته برایم جالب بود که برای حافظه کوتاه مدت خودم اینجا ثبتشان میکنم.
  • مهم ترین نکته : تاکید و پافشاری بر تکرار اسم آقا! و بیانات و نظرات ایشان در صدر کلام و گفته های وزرا و  نمایندگان، نشان از سلطنت ولایت فقیه بر جان و مال و افکار همه آنهاست. ترس از ولایت فقیه و اعتراف به پیروی از دستورات ایشان در لحظه لحظه جلسات مجلس شهادتی آشکار به حضورمقتدرانه و مشمئزکننده قدرت یک جانبه  این سایه بر کل نظام است.  در حقیقت "حکومت فردی" ولایت مطلقه فقیه در سطر سطر گفتمان این نشست ها طنازی می کرد.
در مقابل نیز تاکید مکرر "فتنه"  که هر روز در جلسات رای اعتماد مجلس، بر آن گوشزد شد رونمایی دیگری از سنگینی هزینه های آن داشت . آنچه میان موضع گیری های خصمانه آشکار شد چیزی جز  وحشت مجلس و نمایندگان از اصحاب فتنه چه درحصر، چه در خارج  و چه در داخل نیست. 


  •  سکانس جالب و تماشایی از  نقش آفرینی پور محمدی  وزیر دادگستری  سبب شد باور کنم  همه آنهایی که دستشان به خون آلوده ست راحت تر از دیگران گریه می کنند! از جمله خامنه ای و پور محمدی. با دیدن اشک های عضوی از "هیات مرگ سال 67" در آغاز سخنانش،به یاد اشک تمساح خامنه ای در نماز جمعه معروف بعد از انتخابات 88 افتادم.
از تهدیدات پور محمدی در مجلس می توان نتیجه گرفت :1. آماده کنندگان مطالب ( شعار دهندگان سوپر انقلابی) برای سایت های اونور آبی منحرف هستند و ثابت قدم نیستند. در نتیجه نقد ممنوع !هر آن کسانی که افشا کنند، مدافعان آزادی و عدالتخواهی و حقوق بشری هستند که به لیست سیاه جمهوری اسلامی ملحق می شوند! پس اساسا آزادی، عدالتخواهی و حقوق بشر با مواضع و منافع جمهوری اسلامی منافات دارد. "عدالت تاوان داره! عدالت خواهی و اصرار بر حق تاوان داره! ایستادن بر موضع تاوان داره باید تاوانش رو داد." (همانطور که سالهاست واژه عدالت در این نظام قربانی می گیرد !). ضمن اینکه  صدای امریکا، رادیو زمانه، رادیو فردا، رادیو منافقین، دویچه وله آلمان، رادیو اروپای آزاد، العربیه، شبکه ضد انقلاب و کل روزنامه های خارجی که در مجلس  نام برده شد، هر شب توسط این آقایون مورد بررسی قرار می گیرد و حتی "واو" بی ارزشی از آنها در نظر آقایان دور نخواهد ماند.

  •  بی عدالتی و فسادی که در لفافه  از سوی نمایندگان و وزرا بصورت متلک چون نقل و نبات پراکنده و افشا می شد تا خرخره آقایان را فرا گرفته است (طوری که در قسمتی از صحبت های محمدی پور نقد و باور دوست شفیق دولت گذشته به قیمت پذیرش تمامی اتهامات توسط وی خواهد بود! تاوان استنطاق و تاوان عدالتی که باید پرداخته شود... تهدیدی که از لحن صحبت ها کاملامشهود بود) تا زمانی که یک پای عالیجنابان در این فساد گیر باشد جرات و جسارت مبارزه با فساد مالی وجود نخواهد داشت. فکر میکنم یکی از ابزار آقایان در مسکوت نگاه داشتن آنچه در داخل نظام میگذرد، کشیدن پای دیگران یا شاید تازه واردین به این عرصه است. 
  • ( من فکر میکنم آنچه سبب پافشاری موسوی بر مواضعش شد شاید همان پاکدامنی از فساد مالی و حاشیه های آن باشد.)

  • از نکات جالب و قابل توجه سکوت همه جانبه زنان مجلس بود. طوری که غیاب آنها در تایید و یا مخالفت با تمامی مسائل حتی تذکرات محسوس بود. فاطمه اختصاری در این باب نوشت: "زنان داخل مجلس را ببینید. وقتی این زبان به کام گرفته ها نماینده ی ما هستند، دیگر از جامعه ی مردسالار چه انتظاری می توان داشت؟!"
  •  جمله معروف "ادب مرد به از دولت اوست" واکنش بخش اعظمی از کسانی بود که جلسات را پیگیری می کردند.( تو خود حدیث مفصل بخوان.) تا آنجایی که عده ای به طنز جای محمد علی شاه را برای به توپ بستن چنین مجلسی خالی می کردند.
  • حسن ختام گفتمان آقایان بیانات آقای روحانی بود که فرمودند:"عده ای اردوکشی خیابانی کردند و عده ای دیگر کهریزک درست کردند...".! و اینچونین مواضع خویش را مشخص و چنان مؤکد نمود تا برخی خیال خام در سر و توقعی بیش از حد نپرورانند... .