Saturday, February 23, 2013

دو رگه!

انتلکتوالیسم شعاری، فمنیسم نمایشی، رادیکالیسم دورگه با صدای باد گلو! شاید به شکل یک صدای دو رگه
نمایش، نمایش، نمایش
پلانهای کوتاه عاشقانه، تراژدی های احمقانه، دیالوگ های شاعرانه و کودکانه... . تکرارهای ناگزیر
مینیمالیسم های تار شده میان دود افکار سوختۀ آغشته با بوی برشته شدن ماتحتمان ... . استفراغ کردن واژه هایی
 که مفهومشان هنگام غرغره کردن سر دلمان سنگینی میکند و صعب بودن پا گذاشتن در مسیری که سهل می نماید
تهوع اضطراب قضاوت شدن، جبر بازی کردن آنچه اخلاق دیکته میکند
مدارا، مدارا، مدارا روی مدار صــــــــــــــــفر!
چهارچوب های لاجرم
تعهدهای منوط به رضایت جماعت... . سانسورهای محترمانه و مقتضیانه... . فوران اعصاب مذاب شده و خفقان سوختن
ویار آرامشی مهندسی نشده... . و وزنه ای به سنگینی مرزهای زنجیر شده به گامهای بلند
من، زن!... گاهی عاشق، گاهی فارق... امروز آبستن شرایط
چون همیشه زنانه "فائق" فارق خواهم شد

No comments:

Post a Comment